افسانه دل - متن و شعر

86/12/17 :: 4:18 عصر

افسانه دل

بستیم به روی همه کس خانه ی دل را
کردیم جدا خانه ی ویرانه ی دل را
ویران ، شدهای این دل ویرانه ندارد
جایی نبود ، این دل دیوانه ی دل را
کردیم ، بها و جوی از ما ، نخریدند
غم های گرانمایه ی پیمانه ی دل را
دادیم ، دو صد نامه و یکبار ندیدیم
پیکی ، خبری ، قاصد بیگانه ی دل را
گشتیم ، چو بازیچه ی بازار محبت
دادیم ز کف ، لعبت جانانه ی دل را
در مسجد و میخانه چو یک اهل دلی نیست
بستیم به روی همه کس خانه دل را
« آذر » غم دل این همه افسانه ندارد
بگذار و مخوان ، این همه افسانه ی دل را

نویسنده : دختری تنها

کاشته های شما( )

حرف دل دختری تنها

دارم حاج خانوم میشم
[عناوین آرشیوشده]

کلبه دختری تنها
پارسی بلاگ
تماس با دختری تنها
شناسنامه
RSS

::همه مهمون هایی که قدم رنجه کردن ::
81540

:: مهمون های امروز ::
2

:: مهمون های روز گذشته ::
6

:: درباره دختری تنها::

مدیر وبلاگ : دختری تنها[11]

نویسندگان وبلاگ :
اشک یخی (@)[0]

دختری هستم که واژه تنها رو برای خودم انتخاب کردم چون با داشتن این همه دوست و آشنا به جز پدر و مادرم کسی رو لایق محبت خودم نمی بینم . چون دیگران به خاطر خود آدم نیست که دست به معاشرت می زنند به خاطر منافع شخصی خودشونه . تنهایی رو دوست دارم چون آدم به خداش نزدیک تر میشه . چون فرصت بیشتری برای فکر کردن پیدا می کنه .

:: اوقات شرعی ::

اوقات شرعی

:: لینک به وبلاگ ::