متن و شعر
87/1/28 :: 10:34 عصر
قاب عکس
دلم را از غمت بی تاب کردم
شبم را با رخت مهتاب کردم
به حال گریه عکست را به شبها
میان اشک چشمم قاب کردم
خدا داند
تو چون مه بودی و نامت ستاره
نشاط آور چو مهتاب بهاره
تو را کز آسمانم پر کشیدی
خدا داند که کی بینم دوباره
کجا ... ؟
چرا امروز و فردا می کنی تو ؟
نمی دانی چه با ما می کنی تو
چو من دلداده ی از جان گذشته
کجا در شهر پیدا می کنی تو ؟!
داغ جدایی !
ببین داغ جدایی بر جبینم
من و این ناله های آتشینم
میان مردمم ای نازنین یار !
ولی چون بی توام تنها ترینم !!
تب و آتش !
دل از هر دلبر دلکش گرفتم
به جان ، عشق تو آهووش گرفتم
به اشک شمع ، روشن بین که امشب ـــ
تو تب کردی و من آتش گرفتم !
کلبه دختری تنها
::همه مهمون هایی که قدم رنجه کردن :: :: مهمون های امروز :: :: مهمون های روز گذشته ::
:: درباره دختری تنها:: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
تماس با دختری تنها
شناسنامه
RSS
81551
4
9
نویسندگان وبلاگ :
اشک یخی (@)[0]
دختری هستم که واژه تنها رو برای خودم انتخاب کردم چون با داشتن این همه دوست و آشنا به جز پدر و مادرم کسی رو لایق محبت خودم نمی بینم . چون دیگران به خاطر خود آدم نیست که دست به معاشرت می زنند به خاطر منافع شخصی خودشونه .
تنهایی رو دوست دارم چون آدم به خداش نزدیک تر میشه . چون فرصت بیشتری برای فکر کردن پیدا می کنه .
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان دختری تنها ::
شب و تنهایی عشق:: لوگوی دوستان دختری تنها ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::