متن و شعر
87/2/4 :: 11:15 عصر
تو ای حلقه ی زرد رنگ طلایی ! ـــ
که باز آمدی امشب از پیش یارم
تو دانی که از دوری لاله رویی
رخی زعفرانی به رنگ تو دارم
تو امشب چو از پیش او بازگشتی ـــ
در رنج ها را برویم گشودی
ز بخت بد من ? تو هم خوار ماندی
قبولت نکردند و قابل نبودی
تو بنشین و امشب به چشمم نگه کن
که تا بامدادان گهر می فشانم
مخور غم اگر بی نگینی ? که از اشک ـــ
بروی تو صدها نگین می فشانم
بروی تو از قطره روشن اشک ـــ
نشانم نگین ها ز الماس و گوهر
ز خون دلم همچو گوهر شناسان ـــ
گذارم بفرق تو یاقوت احمر
ولی باز بخت تو پیروز تر بود ـــ
که چندی دلت شاد شد از وصالش
تو هم گریه کن بر سیه بختی من ـــ
که می سوزم از سوز تب ? با خیالش
تو بودی در انگشت او چند ماهی
نبودت خبر ? کز غمش بی قرارم
تو دیدی وصال و من دلشکسته ـــ
بقدر تو هم ? پیشش ارزش ندارم
کلبه دختری تنها
::همه مهمون هایی که قدم رنجه کردن :: :: مهمون های امروز :: :: مهمون های روز گذشته ::
:: درباره دختری تنها:: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
تماس با دختری تنها
شناسنامه
RSS
81522
5
4
نویسندگان وبلاگ :
اشک یخی (@)[0]
دختری هستم که واژه تنها رو برای خودم انتخاب کردم چون با داشتن این همه دوست و آشنا به جز پدر و مادرم کسی رو لایق محبت خودم نمی بینم . چون دیگران به خاطر خود آدم نیست که دست به معاشرت می زنند به خاطر منافع شخصی خودشونه .
تنهایی رو دوست دارم چون آدم به خداش نزدیک تر میشه . چون فرصت بیشتری برای فکر کردن پیدا می کنه .
:: لینک به وبلاگ ::
:: دوستان دختری تنها ::
شب و تنهایی عشق:: لوگوی دوستان دختری تنها ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::