سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متن و شعر


87/1/21 ::  4:33 عصر

 

به چه می مانی تو ؟

به که می مانی تو ؟

ای ز راه آمده ، ای دختر مهتاب بهار

ای پری زاده ، که از کشور نور آمده ای

همه تن ، جانی تو

به که می مانی تو ؟

تو مگر غنچه گلزار بهشت آیینی ؟

نه یکی غنچه ، که خود باغ گل نسرینی

تو بدین لطف ، پیام آور فروردینی

همه تن ، جانی تو

به که می مانی تو ؟

 

ای گل اندام ! ندانم که بدین قامت ناز

به چه می مانی تو ؟

به یکی مروارید

که زند خنده بر جام صدف دریایی؟

 

به گل نسرین در آئینه روشن ماه ؟

به می سرخ که تابنده بود در دل جام ؟

یا به یک باغ شبی رویایی؟

به یکی قوس قزح در پس منشور بلور ؟

به خرامیدن قوی سرمست

در دل چشمه نور ؟

یا به خوشرنگی دلخواه گل صحرایی؟

یا به روشنگری ماه به شب های بهار

با چنان زیبایی؟

  

به چه می مانی تو ؟

به گل «زنبق» در جام بلورینه صبح ؟

یا به یک چشمه روشن که شبی در مهتاب

می درخشد ز چراغ فلک مینایی؟

همه تن جان تو

به چه می مانی تو ؟

به که می مانی تو ؟

   

به چه می ماند دندان و لبت وقت سخن ؟

به تگرگی که فرو ریخته بر ساغر گل ؟

به ستاره که نشسته است به یاقوت شفق؟

یا به یک رشته الماس درشت

که نشانند نگین وار به جامی ز عقیق ؟

یا به یاقوت مذاب؟

یا به گلقطره باران بلور ؟

که چکیده است به گلهای چمن در مهتاب ؟

   

به چه می ماند چشمان تو هنگام نگاه ؟

به یکی جلگه پهناور داغ ؟

به شب چشمه که افتاده در آن عکس چراغ ؟

به یکی«برکه» که پیداست در آن بیشه سبز ؟

یا به زیبایی صد آینه در منظر باغ ؟

   

به چه می ماند گیسوی تو بر شانه تو ؟

به شب تار فروریخته برچهره صبح ؟

به یکی دسته گل ابریشم ؟

که پریشان شده بر قطعه یی از عاج و بلور ؟

به فروریختن شاخه لرزنده بید ؟

به سرچشمه نور؟

یا به ابر سیهی خفته بر دریاچه دور ؟

   

ای همه لطف و طراوت به چه کس مانندی؟

تو چنانی که همرو و همتای تو نیست

مهر تابانی تو

عطر بستانی تو

خود ز آیینه بپرس

تا که گوید همه تن جانی تو

تا بدانی گل الماس درخشانی تو

راز اندام تو را آینه می داند و بس

گل من ! آینه داند به که می مانی تو ؟

 

مهدی سهیلی


نویسنده : دختری تنها

حرف دل دختری تنها

کلبه دختری تنها
پارسی بلاگ
تماس با دختری تنها
شناسنامه
 RSS 

::همه مهمون هایی که قدم رنجه کردن :: 
80618


:: مهمون های امروز :: 
0


:: مهمون های روز گذشته :: 
4


:: درباره دختری تنها::

متن و شعر
مدیر وبلاگ : دختری تنها[11]
نویسندگان وبلاگ :
اشک یخی (@)[0]


دختری هستم که واژه تنها رو برای خودم انتخاب کردم چون با داشتن این همه دوست و آشنا به جز پدر و مادرم کسی رو لایق محبت خودم نمی بینم . چون دیگران به خاطر خود آدم نیست که دست به معاشرت می زنند به خاطر منافع شخصی خودشونه . تنهایی رو دوست دارم چون آدم به خداش نزدیک تر میشه . چون فرصت بیشتری برای فکر کردن پیدا می کنه .

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

متن و شعر

:: دوستان دختری تنها ::

شب و تنهایی عشق
Manna
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
راهنما
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
lovlyworld
قلم من توتم من است . . .
شادی(زمزمه های دلتنگی)
دو عاشق
دختری تنها ( وبلاگ خودم در بلاگفا )
دوست دارم تو تنها ارزویم باشی

:: لوگوی دوستان دختری تنها ::

















:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

بهار 1387
زمستان 1386