• وبلاگ : متن و شعر
  • يادداشت : شراب كهنه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    حالاکه دستاي سردم رو شونه ي سکوته
    حالاکه چشماي خيسم تاهميشه روبروته

    حالاکه يخ زده حسم توي دوزخ ترانه
    حالاکه ديگه غريبه ام بانگاه عاشقانه

    حالايادت افتاده سربزني به خاطراتم
    حالايادت افتاده دل بدي وبگي باهاتم

    حالا که بجز غريبي چيزي توچنته ندارم
    حالاکه فهميدي من از عاشقي پا به فرارم

    حالاکه قلب صبورم ازتپيدن بي نيازه
    حالاکه سينه ي سنگين صدام دلهره سازه

    حالا يادت افتاده سربزني به خاطراتم
    حالا يادت افتاده دل بدي وبگي باهاتم

    حالا که هيچي بجز غرور داغونم ندارم
    تو بگو يه دلخوشي ساده من اونم ندارم

    حال که دل و دماغ زندگي برام نمونده
    حالاکه فاتحه قلب منو عشق تو خونده

    حالا تازه اومدي ميگي برات دل نگرونم
    نه ديگه نمي خوامت نمي خوام عاشقت بمونم

    ديگه ديره من بريدم و برو ازم جدا شو
    داره ميشکنه غرورم داري مي شنوي صداشو

    برو با هرکي مي خوادت ديگه قلبم نمي لرزه
    ديگه عاشق شدن ما به جدائيش نمي ارزه